شب سمور گذشت
دو کتاب «لبِ تنور» و «شبِ سَمور» حاوی داستانهایی کوتاه از زندگانی مردم است که با نثر زیبا و روان آل ابراهیم به نگارش درآمده.
شنیدهایم که محمود غزنوی یک شب شراب خورد و شبش جمله در سَمور گذشت
گدای گوشهنشینی لبِ تنوری بخُفت لبِ تنور بر آن بینوای عور گذشت
عَلَیالصَّباح کسی نعره زد که ای محمود شبِ سَمور گذشت و لبِ تنور گذشت
البته در دو منبعی که این شعر آمده، شاعر آن مشخص نیست. در واقع در قدیم و از زمان سلطان محمود غزنوی، به کسانی که در ناز و نعمت بودند میگفتند شبش در سمور گذشت. چیزی شبیه امروز که میگویند فلانی در پَرِ قو میخوابد. در قدیم هم افراد متموّل روی پوست سمور که خیلی نرم و لطیف و خوشخواب است میخوابیدند. از طرفی در مورد افرادی که با مرارت و سختي زندگی میکردند میگفتند که فلانی لبِ تنور میخوابد. این دو کتاب، دو جريان متفاوت از زندگی مردم است که یکی فراز است و دیگری فرود. لحظات خوش و لحظات سخت.
نظرات شما عزیزان: